صرفاً جهت غر زدن

حالوم بد. اعصاب ندارم اصلا.. فضای خونه بهم احساس خفگی می‌ده. پس اومدم بیرون. تو پارکم. رو تاب نشستم. درختا خیلی سبزن. هوا نسبت به روزای پیش کمتر گرمه. باد میاد. کلاهم خیسه پس سرمو خنک تر می‌کنه و این خوبه. دو سه روزه سرم از داخل تو فشاره. دو سه روزه متوهم شدم، نسبت به کسایی که بیرون و اطراف می‌بینم. بیشتر از یه ماهه پول سفارش جدیدم کامل نمیشه.. شاید نباید سبد خرید باز می‌کردم و به جاش همونطوری چند تا چند تا سفارش می‌دادم. با خاطره ها و دلتنگی ها نمیدونم چه غلطی کنم. دستم دوباره سوخت. تاول زد. نمیدونم من بی احتیاطی می‌کنم، یا کلا آشپزی همینه.. تازگیا دیگه نمی‌تونم بدون عینک زیاد دووم بیارم. چشام خیلی اذیت میشن. با عینک هم راحت نیستم. صدای باد هم رو سنگینی سرم تاثیری نداره. دلم میخواد رو زمین دراز بکشم.. ولی بقیه چی میگن؟ بقیه کین اصلا؟ مگه مهمه چی میخوان بگن؟ حس می‌کنم اگه سرم به زمین اتصال داشته باشه بهتر میشه. پس ولش کن. میرم تو همون قسمت مورد علاقه‌م تو پارک. دراز میکشم و آسمون رو از لابه‌لای برگ درختا می‌بینم.

۲ ۵
💕 پسر خوب 💕
۰۴ خرداد ۱۶:۲۷

چه دختر جالبی...

امیدوارم همه ی همه ی مشکلات و فشارا تموم بشن...

پاسخ :

ممنونم ازتون:)
زهرا :)
۰۵ خرداد ۱۲:۰۸

طبیعیه که دلم خواست :)

پاسخ :

امتحانش کن. برای من که جواب بود:)
همیشه نوشتن جزوی از وجودم میمونه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان