20 روز تا تولدم؛ روز اول:
تو یه محوطه نشستم. نمیدونم کجاست. روی یه سکو. پشتم درخته و یه ساختمون. نمیدونم چجور ساختمونی! از جام بلند میشم. فضا عوض میشه. معلقم. موهام شناوره. توی فضام یا توی آب؟ قابل تشخیص نیست! هم تاریکی و ستاره ها رو میبینم، هم موج و سطح آب! شنا بلد نیستم. دست و پا میزنم به سمت بالا.. و میرم بالا. یهو میرسم به سطح و سرم از آب میاد بیرون. اطرافمو میبینم، دور و برم فضای بینهایته! ستاره های دور دست و تاریکی آبی رنگ! موهام خیسه. زیر پاهام آبه ولی وقتی سرمو میبرم دوباره زیر آب، اونجا هم کهکشان بی نهایته! اما موهام خیس نیستن! و فقط شناورن. ایندفعه به سمت پایین دست و پا میزنم. میرسم به عمق احتمالا آب! ابر میبینم. بهشون میرسم و سرمو ازشون عبور میدم. آسمونه. آسمونه زمین. زمین رو میبینم و آبی آسمون و ابرهایی که الان لابهلاشون قرار دارم. خودمو کامل از آب جدا میکنم و انگار که یه بند نامرعی رو بریده باشم، پرت میشم پایین! با سرعت میرم به سمت پایین ولی ترسناک نیست! کمکم سرعت کم میشه. موهام از باد به سمت بالا در حرکتن. دستامو باز میکنم و چشامو میبندم تا اینکه چند لحظه بعد.. انگار یهو یه شوک بهم وارد شد! چشامو سریع باز کردم. تو یه تخت خواب گرم و نرمم. خیلی نرم! جنس پارچهش ابریشمه؟ تکتک سلولهام غرق در احساس نوازش شدنن. موهام رهان روی بالش. کمکم اطرافم جلوی چشمم پدیدار میشه. یه اتاق روشن سفید رنگ و روبهروی این تختی که من تو نرمیش غرقم، دیوار و تیکه ای از سقف شیشه ایه. سقف ارتفاع زیادی داره. پشت شیشه ها درخت میبینم و سرسبزی و باد و نور ملایم که خیلی آروم میتابه. همونطور که پتو دورم پیچیده شده از جام بلند میشم و به دیوار شیشه ای نزدیک میشم. بهش میرسم. کف دستمو میذارم روش. به وجد اومدم. سراسر وجودم پر از شوقه از اون زیبایی گسترده ای که در حال دیدنشم! اون زیبایی گسترده رو با چشم نمیبینم ولی.. کف دستم که بنظر میاد روی دیوار شیشه ایه، داره اون زیبایی رو لمس میکنه! عجیبه نه؟ چشمم چیزیو نمیبینه. اما دارم حس میکنم. با تمام وجودم. اون لمس چیو داره به وجودم تزریق میکنه؟ کف دستم متصل شده به چی؟ به خودم میام و اطرافم تاریکه. تاریکه تاریک. فقط منم. وسط تاریکی محض. و دستم که انگار هنوز روی همون سطحه و ازش نور میتابه! کف دستمو میارم به سمت خودم. همچنان نورانیه! خیلی نورانی. میذارمش رو قلبم. چشامو میبندم و تپش آروم قلبمو میشنوم. حالا انگار تو جود خودمم. غرق تو وجود خودم. یه جایی تو قلبم.